رعبله
لغت نامه دهخدا
رعبلة. [ رَ ب َ ل َ ] ( ع مص ) به زنی گرفتن زن گول سست را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پاره پاره کردن گوشت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). پاره پاره کردن گوشت را تا به آتش گذاشته بپزند و در حدیث است : «رعبلوا فسطاط خالد بالسیوف ». ( از اقرب الموارد ). || پاره پاره کردن جامه را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بریدن خیمه را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
رعبلة. [ رِ ب َ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) جامه کهنه. ج ، رَعابیل. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || زن کهنه لباس. || زن گول فروهشته گوش. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید