رضام

لغت نامه دهخدا

رضام. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ رَضْم. ( ناظم الاطباء ). سنگهای بزرگ که در عمارت بر هم نهند. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). به معنی رضم که سنگهای بزرگ باشد که در عمارت بر هم نهند. ( منتهی الارب ). و رجوع به رَضْم شود. || ج ِ، رَضَم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَضَم شود. || ج ، رَضَمة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَضمَة شود. || ج ِ،رَضَمَة. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به رَضَمَة شود.

رضام.[ رُ ] ( ع اِ ) گیاهی. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اندک از هر چیز، و منه : رضام من نبت ؛ اندکی از گیاه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس