رضاشاه پهلوی

دانشنامه آزاد فارسی

رضاشاه پهلوی (آلاشت ۱۲۵۷ـ ژوهانسبورگ ۱۳۲۳ش)
بنیانگذار و نخستین پادشاه (حک: ۱۳۰۴ـ۱۳۲۰ش) سلسلۀ پهلوی، فرزند عباسعلی خان سوادکوهی (داداش بیگ ). در ۱۵سالگی وارد بریگاد قزاق شد و در جنگ علیه مشروطه خواهان تبریز (۱۳۲۶ق) و کمیتۀ دفاع ملی (۱۳۳۳ـ۱۳۳۴ق) که در اعتراض به مداخلات روسیه و انگلیس و نقض بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول تشکیل شده بود، شرکت داشت. در ۱۲۹۴ش با دختر تیمورخان آیرملو ازدواج کرد. در ۱۲۹۶ش به درجۀ سرهنگی و فرماندهی قزاق خانه همدان رسید و در جنگ علیه نهضت جنگل گیلان شرکت نمود. در ۱۲۹۹ش از طرف سردار همایون قاسم خان والی که بعد از اخراج افسران روسی، به ریاست قزاق خانه رسیده بود، فرمانده آتریاد تهران شد و با بعضی افسران نظیر ژنرال آیرونساید مربوط گردید و با هماهنگی های سفارت انگلیس و با همکاری سید ضیاء الدین طباطبایی در ۳ اسفند ۱۲۹۹ش کودتایی به راه انداخت و تهران را تصرف کرد. و از سوی احمدشاه به فرماندهی کل قشون رسید و لقب «سردار سپه » گرفت. او در شش کابینه ، وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا را برعهده داشت و سپس به نخست وزیری رسید (۱۳۰۲). یک چند درصدد ایجاد جمهوری در کشور برآمد اما به دلیل مخالفت های داخلی ، منصرف شد. در آذر ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان ، سلطنت را از قاجاریه به رضاخان پهلوی منتقل و سال بعد وی رسماً تاج گذاری کرد. او پس از کودتا مراکز قدرت محلی را برانداخت ، و برپایه دیویزیون (لشکر) قزاق، قشونی متحدالشکل تأسیس کرد (۱۳۰۰)، احزاب سیاسی را برچید و منتقدان و مخالفانش را با تهدید و تطمیع ، خاموش کرد و یا از میان برداشت و با استقرار نظام پلیسی و اختناق سیاسی ، سلطنت خودکامه ای ایجاد کرد و همۀ مقامات و نهادهای دولتی را به مجریان فرامین خود تبدیل نمود و از همان طریق دست به اصلاحات و تغییرات آمرانه ای زد که از آن میان می توان به تصویب قانون نظام اجباری (۱۳۰۴)، تغییر لباس و کلاه (۱۳۰۸)، تأسیس دانشگاه تهران (۱۳۱۳)، کشف حجاب (۱۳۱۴)، توسعۀ راه های شوسه و ایجاد راه آهن سراسری (۱۳۱۷)، تأسیس رادیوی ایران (۱۳۱۹)، احداث کارخانجات و ایجاد انحصارات و اسکان اجباری ایلات و طوایف چادرنشین اشاره کرد. برخی از این اقدامات که آشکارا مغایر با سنن ملی و باورهای مذهبی بود (مانند تغییر لباس و کشف حجاب )، با مقاومت های مردمی روبرو گردید که به شدت سرکوب شد. حکومت رضاشاه بر دو نیروی نظامی ارتش و شهربانی استوار بود. حکومت واقعی در استان ها با فرماندهان ارتش بود و همۀ مقامات استان، عملاً تحت امر نظرات فرماندۀ قشون قرار داشتند. آن ها املاک حاصل خیز فراوانی را در سراسر کشور از صاحبان آن ها به زور گرفته و یا به بهایی اندک خریداری کرده و به رضاشاه انتقال می دادند. او در ۱۳۲۰ بزرگ ترین ملاک ایران بود و بالغ بر ۳میلیون هکتار زمین داشت. ادارۀ سیاسی (تأمینات) شهربانی حکم چشم و گوش شاه را داشت . طی سلطنت رضاشاه ، افراد زیادی شامل روشنفکران ، فعالان سیاسی ، روحانیان ، زمین داران و حتی دولتمردان قدرتمندی که به او در رسیدن به سلطنت کمک کرده بودند، به زندان افتادند و یا نابود شدند. در سیاست خارجی ، رضاشاه به بهبود روابط خود با همسایگان پرداخت . در ۱۳۱۳ به ترکیه سفر کرد و تحت تأثیر نوسازی های آتاتورک قرار گرفت . سه سال بعد پیمان امنیتی و نظامی سعدآباد را با افغانستان ، عراق و ترکیه امضا کرد (۱۳۱۶) و بر سر رود هیرمند مذاکراتی با افغانستان و با عراق بر سر اروندرود انجام داد که نتیجه ای در برنداشت . با استقرار دولت نازی در آلمان ، روابط سیاسی ـ تجاری ایران و آلمان به سرعت رو به گسترش نهاد و گروه زیادی از کارشناسان آلمانی روانه ایران شدند. با آغاز جنگ جهانی دوم ، دولت ایران اعلام بی طرفی کرد، و با آن که همۀ مستشاران آلمانی را از کشور اخراج کرد، دو کشور انگلستان و شوروی در ۳ شهریور ۱۳۲۰ از جنوب و شمال به ایران حمله کردند و دولت ایران ناگزیر تسلیم شد. متعاقب آن ، رضاشاه از سلطنت استعفا کرد و انگلیسی ها او را نخست به جزیرۀ موریس و سپس به بندر ژوهانسبورگ در افریقای جنوبی تبعید کردند و او در همان جا درگذشت. جنازه او را مومیایی کرده موقتاً در قاهره به امانت گذاردند و سپس طی تشریفاتی در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۲۹ به ایران آوردند و در حضرت عبدالعظیم حسنی (ع )، در مقبره ای مخصوص به خاک سپردند. رضاشاه مردی خودساخته ، با انضباط ارتشی ، بسیار خودرأی و مستبد، بدبین ، خسیس و مال پرست بود و طی دوران سلطنت ، ثروت نقدی و غیرنقدی هنگفتی اندوخت .

پیشنهاد کاربران

درپاسخ به عسل بانو
ببین هموطن عزیز واقعیت اینه کتاب ازالشتر تا آلاشت کاملا یک کتاب تخیلی هست
ادعاهای نویسنده اون جناب کیوان پهلوان براساس علاقه مندی های دوست نه براساس اسناد ارائه شده
ایشون میگه رمضان از الشتر به اطراف سمنان رفته در جنگ با افغانها ولی نمیگه چه کسی به ایشون گفته وچه اسنادی در این رابطه داره
...
[مشاهده متن کامل]

ایشون میگه نام این فرد رمضان بوده وبرادر عبدالرضا ام باهاش بوده
ایشون میگه در راه برگشت مسیر رو گم میکنه وبا برادرش سرگردان میشه !
ایشون میگه حتی برادرش عبدالرضا رو هم گم میکنه
ایشون میگه بعداز گم شدن درکوهستان ودرحالی که تنها بوده سر در آلاشت درمیاره
ایشون میگه وقتی به آلاشت میرسه از مردمان اونجا طلب شغل میکنه
ایشون میگه درآلاشت ماندگارمیشه ودیگه دنبال برگشتن به لرستان نیست
ایشون میگه حتی با دختری از طایفه اوجی ازدواج میکنه
ووو
اما کوچکترین منبعی یا سندی یا شواهد وقراینی برای گفته های خودش نه ارائه میده ونه معرفی میکنه
کاااملا توهمات و تخیلات و علاقه مندی های خودش رومیگه
این کتاب ارزش تاریخی نداره وکاملا به دور از ارزش هست

به تازگی در کتاب رضاشاه از الشتر تا الشت درباره تبار رضاشاه مطلبی عنوان شده است که دو نکته از آن قابل تأمل است. یکی اینکه نیاکان رضاشاه از الوار لرستان بودند و دیگر اینکه همین الوار، به وجودآورندگان ایل پالانی نیز بوده اند. درباره نیاکان لُر رضاشاه این گونه گفته شده است که در زمان هجوم افغانها در اواخر دوره صفویه ( 1148 - 1135 ) ، طوایف لر همانند بسیاری دیگر از ایلات ایران، نادر را در سرکوبی افغانها یاری می دادند. طایفه حسنوند که یکی از طوایف لک محسوب می شد، نیز در این جنگها شرکت داشتند. یکی از افراد طایفه حسنوند به نام « رمضان» در جریان جنگهای نواحی شمالی کشور، از لشکریان جدا گشته، راه را گم کرده و سرانجام در ناحیه آلاشت اقامت گزید. رمضان با یکی از دختران طایفه اوجی ازدواج کرد و برای همیشه در آن دیار ماندگار گردید و رضاشاه از نواده های ایشان است.
...
[مشاهده متن کامل]

روایت یادشده درباره نیاکان رضاشاه، قابل بررسی و در عین حال بسیار محتمل است. اما اینکه همین رمضان به علت اینکه در منطقه لرستان به لرها، فیلی ( فهلو، فهلی، فهلوی ) می گفتند، ایشان هم در الاشت خود را پاهلون و پهلون به معنای پهله ای معرفی کرد و بدین گونه ایل پاهلونی یا پالانی را بنیاد نهاد، مورد تردید است و جای بحث دارد. زیرا دست کم اگر روایت بهار درست باشد که نام پالانی در تاریخ خانی آمده است، آنگاه روشن می شود که پیشینه کلمه پالانی در ناحیه مازندران و گیلان نزدیک به 220 سال پیشتر از زمانی می رسد که ادعا می شود رمضان اقامت خود را در الاشت آغاز کرده بود. بدین ترتیب، باب تحقیق در این باره همچنان باز است، اگرچه آنچه مهم است نه تبار رضاشاه، که کارنامه خود او و جایگاهش در سیر تحولات تاریخ و جامعه ایران است.

بپرس