رصن
لغت نامه دهخدا
رصن. [ رَ ] ( ع مص ) تمام کردن و کامل گردانیدن چیزی را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تمام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). تمام و کامل و استوار گردانیدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || دشنام دادن کسی را: رصن بلسانه ؛ بزبان دشنام داد. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دشنام دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ). || غالب آمدن کسی را به شناخت چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || نشان گذاردن چارپایان را به ابزار. داغ کردن دواب. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
تمام کردن و کامل گردانیدن چیزی را تمام کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید