رصدی

لغت نامه دهخدا

رصدی. [ رَ ص َ ] ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به رصد. ( یادداشت مؤلف ). راهدار و محافظ راه. || باجگیر. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || عالم هیأت. رصدکننده. راصد. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - عالم هیئت رصد کننده راصد . ۲ - راهدار محافظ راه . ۳ - باجگیر .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب ) ۱ - عالم هیئت ، رصدکننده . ۲ - راهدار، محافظ راه . ۳ - باجگیر.

پیشنهاد کاربران

بپرس