رصدبان. [ رَ ص َ ] ( ص مرکب ) که رصد بگیرد. منجم. ( یادداشت مؤلف ). رصدانگیز. || راهبان. باجگیر راه. آنکه در راه از عابران خراج گیرد. رصددار : و با رصدبانان خیانت مکن. ( منتخب قابوسنامه ص 182 ). غم ز لب باج نفس می گیرد عمر در کار رصدبان چه کنم.
خاقانی.
فرهنگ فارسی
که رصد بگیرد منجم راهبان باجگیر راه آنکه در راه از عابران خراج گیرد