رشوف

لغت نامه دهخدا

رشوف. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) زن پاک دهن خشک فرج. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). زن خوش مزه دهن خوش فرج. ( آنندراج ). زن پاک دهن. ( از اقرب الموارد ). || شتر ماده که علف را به لب گیرد وبخورد. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ریق رشوف ، آب دهان پاکیزه. || ظلم رشوف ؛ ای طیب. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس