رشنه

لغت نامه دهخدا

رشنه. [ ] ( اِخ ) گویا نام محلی است در این شعر فرخی :
از درون رشنه تا کُه پایه های کژروان
سبزه از سبزه نبرد لاله زار از لاله زار.
فرخی.

واژه نامه بختیاریکا

( رشنه * ) وصله؛ حمایت

پیشنهاد کاربران

منظور از رشنه مسیر باریکی هست که آب راه خودش رو طی میکند تا به سطح زمین برسد. رشنه ی آب
معنی کلمه رشنه نام بند مویی یا پشمی که شب عروسی بدهان اسب عروس ویبستن. یادرفصل. بهار یارانه هایی با سرعت وبمدت کوتا می زدند ومیرفتند درفیروابا فاس
بببهارhttps://instagram. com/newsagencyfiroozabad
نوبت آب
رشنه روشنا نور
در زبان لری ( بهمئی وبختیار ی ) به معنای افصار اسب یا خر است که در دیگر مناطق محلی به آن اوصار نیز می گویند
رشنه =رخنه
این واژه در مناطق فارس امروزیکاربرد داردو برابر واژه رخنه فارسی دری میباشد این واژه صورت پارسی میانه از واژه رخنه زبان پارتی است.

بپرس