رشده

لغت نامه دهخدا

( رشدة ) رشدة. [ رَ دَ ] ( ع ص ) رِشْدَة. حلال زاده. خلاف زنیه. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).
- ولد رشده ؛پاکزاد. مقابل ولد غیه. مقابل ولد زنیه. ( از یادداشت مؤلف ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رُشْدَهُ: رشدش (مقصود از رشد معنایی است که در مقابل غی و گمراهی قرار دارد ، و آن رسیدن به واقع است و منظور از این که به حضرت ابراهیم (علیه و علی نبینا السلام ) رشدش را دادیم این است که آن حضرت شایستگی و لیاقت دریافت این رشد و رسیدن به واقعیت را داشت )
ریشه کلمه:
رشد (۱۹ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس