رشتی

/raSti/

معنی انگلیسی:
(native)of rasht

لغت نامه دهخدا

رشتی. [ رَ ] ( اِ ) جاروب. ( ناظم الاطباء ). || کسی که لجن پاک می کند و خاکستر می برد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنکه لجن پاک کند و خاک و خاکروبه برد.( برهان ) ( فرهنگ فارسی معین ). || جاروب کش و کسی که گرد و غبار پاک می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). خاک روب را نامند. ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از شعوری ج 2 ص 16 ). خاک روب و خاک روبه. ( آنندراج ). || ( حامص ) پستی و حقارت. ( ناظم الاطباء ). || زیان. خسارت. ضرر. ( یادداشت مؤلف ) :
آنکه نَکْنَد شکایت رشتی
شکر نعمت بدان که هم نکند.
ابوبکر ترمدی.
|| خاکساری. ( آنندراج ) ( از شعوری ج 2 ورق 16 ). فروتنی و خاکساری. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). چون خاکروبه را رشت گویند رشتی به معنی خاکساری نیز آمده چنانکه حکیم سنایی در تعبیر خواب گفته :
رقص کردن به خواب در کشتی
بیم غرق است و مایه رشتی.
سنایی.
( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خاکساری. ( از فرهنگ جهانگیری ).

رشتی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به شهر رشت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از برهان ). منسوب به رشت : 1- از مردم رشت 2- محصول رشت 3- آنچه در رشت ساخته شود. مصنوع رشت : جاروب رشتی 4- ( گیاه ) گل رشتی. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- گل رشتی ؛ گل سوری کم پر و کم بوی. گلگون. گل فارسی.( یادداشت مؤلف ).
|| قسمی کدوی دراز و زرد و شیرین. ( از یادداشت مؤلف ).

رشتی. [ رُ ] ( ص نسبی ) منسوب است به رُشت که نام کیمیاگری بوده است. ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ).
- زر رُشتی ؛ زر خالص. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به رُشت شود.

رشتی. [ رِ ] ( حامص ) به معنی خاکساری است که به فتح «ر» نیز آمده است. ( از شعوری ج 2 ورق 21 ) :
کسی را کو نسب پاکیزه باشد
به فعل اندر نیارد زود رشتی
کسی را کو به اصل اندر خلل هست
نیاید زو بجز کژّی و زشتی.
سنایی.
|| خاکروبه. ( از شعوری ج 2ورق 21 ).

رشتی. [ رَ ] ( اِخ ) ابوالقاسم بن حاج محمد ابراهیم رشتی ، معروف به اصفهانی. او راست : التحفة الناصریة فی الفنون الادبیة، وآن مجموعه ای است برگزیده از شعر و ادب در ستایش ها ومرثیه ها و اخلاق و جز آن ، رشتی آنرا بنام ناصرالدین شاه قاجار نگاشته است. ( از معجم المطبوعات مصر ج 1 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

حبیب الله (میرزا ) بن محمد علی رشتی اصولی (ف.نجف ۱۳۱۲ه.ق. ) از شاگردان مبرز شیخ مرتضی انصاری و از مراجع تقلید درجه اول شیعه در عراق عرب .گروهی بسیار از مجلس درس او استفاده کرده بمقام اجتهاد رسیده اند . از تالیفات اوست :الاجاره در فروع احکام و قوانین عقد مزبور در حقوق شیعه اجتماع الامر و النهی الامامه بدایع الافکار در اصول فقه تقریرات درس شیخ مرتضی انصاری تقلید اعلم مساله غصب کاشف الظلام فی علم الکلام التعادل و التراجیح .
( صفت ) فروتنی خاکساری .
کاظم بن قاسم حسینی موسوی رشتی . اوراست : ۱ - رسائل الرشتی در جواب مسائل امور الدین و الدنیا . ۲ - شرح قصیده لامیه عبد الباقی عمری در مدح امام موسی بن جعفر .

فرهنگ معین

(رَ ) ۱ - (ص نسب . ) منسوب به رشت ، از مردم رشت . ۲ - آن چه که در رشت ساخته شود. ۳ - (حامص . ) فروتنی ، خاکساری . ۴ - (اِ. ) آن که لجن پاک کند و خاک و خاکروبه برد.

گویش مازنی

/rashti/ بزماده ی سیاه رنگ - اهل رشت

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] رشتی به معنی اهل رشت می باشد و در سایر موارد زیر کاربرد دارد.
رشتی می تواند پسوند افراد زیر باشد:

[ویکی فقه] رشتی (ابهام زدایی). رشتی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • سیدعبدالله رشتی بحرینی، از علمای برجسته و مجاهد ایران در قرن سیزدهم هجری• عبدالحسین فقیهی رشتی ، فرزند شیخ شعبان بن مهدی بن عبدالوهاب گیلانی نجفی و سبط علامه قاضی الانصاری• عبدالوهاب مجتهد رشتی، از علمای مشروطه خواه و ضد استبداد ایران در قرن چهاردهم هجری• حبیب الله رشتی، از بزرگترین فقهای جهان تشیع و یگانه دوران خود• میرزا کریم خان رشتی، از متمولین گیلان و از طایفه امشه ای بود و از سیاست گذاران دوران قاجار
...

[ویکی شیعه] رشتی (ابهام زدایی). رشتی صفت نسبت به شهر اصفهان است و ممکن است به یکی از این افراد اشاره کند:

دانشنامه آزاد فارسی

رشتیاز گویش های گیلکیِ رایج در رشت. در این گویش مانند گویش انزلی چی، واکه ها درونی تر یا کوتاه تر می شوند. ماضی استمراری و ماضی بعید را با فعل کمکی «بودن» صرف می کنند و مضارع با فعل کمکی از مصدر «داشتن» صرف می شود، گویش رشتی از این نظر با گویش های گیل دولابی و آبکناری فرق دارد. پیشوندهای فعلی، اغلب با نخستین واکة فعل هماهنگ می شوند. در گویشی رشتی مانند گویش های دیگر گیلکی صفت بر موصوف مقدم است، مانند «شور مایی» به معنی ماهیِ شور و «زرْخ خَنده» به معنی «زهرخند». مضاف الیه قبل از مضاف می آید، مانند «مردمار» به معنی «مادرشوهر». از ویژگی های تبدیل حروف در رشتی تبدیل -n به -t یا t به -n است. پیشوندهای مهم فعلی عبارت اند از: فا (فوـ فی)، ج (جی، جو)، د (دوـ دی)، وا (وی ـ وو).

پیشنهاد کاربران

درود بر دوستان گرامی
شهر رشت از دیرباز دروازه اروپا نامیده میشد، به علت آنکه از طریق دریای گیلان یا همان دریای کاسپین به کشورهای اروپایی راه دارد. . مردمان این شهر بسیار فرهیخته و متجدد ( با کلاس و با فرهنگ ) هستند . این خطه از کشورمان نوابغ علمی ، هنری ، ورزشی و. . . بسیاری در خود پرورانیده است .
...
[مشاهده متن کامل]

به اهالی شهر رشت ، رشتی می گویند .
درود به تمامی مردمان بافرهنگ و فرهیخته شهر رشت و ایران . . .

هستی بی بخار و بی غیرت اون بابای کسکشته که بهت ادب یاد نداد . خاک تو سر بی وجود تو و همه حیوانایی مثل تو که باعث تفرقه اقوام میشن. خیلی حرامزاده ای .
هستی مادرقحبه معلومه رشتیا بدجور خودت و خواهر و مادرت رو مورد عنایت قرار دادن که اینطور کینه گرفتی . رشتی یعنی سرور و سالار

بپرس