رشته کش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کسی که سر رشته کاری را بعهده دارد
سردمدار
عامل
کارپرداز
آن دو گوهر که رشته کش بودند
در نشاط و سماع خوش بودند
✏ �نظامی�
سردمدار
عامل
کارپرداز
آن دو گوهر که رشته کش بودند
در نشاط و سماع خوش بودند
✏ �نظامی�
- رشته کش ؛ رشته کشنده.
- || رشته کشیده ؛ دررشته :
آن دوگوهر که رشته کش بودند
از نشاط و سماع خوش بودند.
نظامی.
- || رشته کشیده ؛ دررشته :
آن دوگوهر که رشته کش بودند
از نشاط و سماع خوش بودند.
نظامی.