رشته کردن

مترادف ها

string (فعل)
به صف کردن، کشیدن، رشته کردن، به نخ کشیدن، زهدار کردن، نخ کردن، زه انداختن به

پیشنهاد کاربران

رشته کردن ؛ رشتن. ریسیدن : پیر گفت اگر او پاره ای آهن پیش تو اندازد که تو از این آهن رشته کن تا من از این سنگ پیراهن و ازار دوزم چه کنی ؟ ( سندبادنامه ص 310 ) .

بپرس