رشاء
لغت نامه دهخدا
رشاء. [ رِ ] ( ع مص ) مصدر به معنی مراشاة. ( از ناظم الاطباء ). رشوه دادن. مقابل ارتشاء. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مراشاة شود.
رشاء. [ رَ ] ( ع اِ ) ریسمان و رسن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رِشا و رِشاء شود.
رشاء. [ رِ ] ( اِخ ) رشا. یکی از منازل قمر و آن چند ستاره خرد است در برج حوت. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام دومین ستاره نورانی در صورت مراءةالمسلسلة و نام منزل بیست وهشتم از منازل قمر و آن را بطن الحوت نیز گویند. ( مفاتیح العلوم ). منزل بیست وهشتم از منازل قمر و از رباطات ششم است و آن از آخر فرع مؤخر است تا آخر برج حوت و نزد احکامیان منزلی سعد است. ( یادداشت مؤلف ). ستارگان کوچک بیشماری است که بر صورت سمکه قرار دارند. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رشا شود.
رشاء. [ رَ ش َءْ ] ( ع مص ) جماع کردن. ( منتهی الارب ). جماع کردن زن را. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . || بچه دادن آهوماده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || قوی شدن بچه آهو و راه رفتن آن با مادرش. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رَش ْء شود.
رشاء. [ رَ ش َءْ ] ( ع اِ ) رشا. آهوبره که قوی گردد و با مادر به رفتار آید. ج ، اَرْشاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بچه آهو. ( غیاث اللغات ). آهوبره. ( مهذب الاسماء ). || درختی مقدار قد مردم. ( ناظم الاطباء )( آنندراج ). درختی که برتر از قامت برآید. || گیاهی است مانند درخت عود. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
تطمیع، رشوه، رشوه خواری، خود فروشی، ارتشاء، رشوه گیری، رشاء، پاره ستانی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
رشوه دادن را رشاء و رشوه گرفتن را ارتشاء می نامند و به فردی که اقدام به گرفتن رشوه می کند، مرتشی و فرد رشوه دهنده را راشی می گویند. در معنای حقوقی ارتشاء به معنای اخذ مال یا سند تسلیم وجه یا مال به مأموران
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دولت یا کارکنان شاغل در نهادهای عمومی یا سایر افراد مذکور در قانون برای انجام یا عدم انجام وظایف سازمان محل اشتغال آن ها است
رشوه دادن