رسیم
لغت نامه دهخدا
رسیم. [ رَ ] ( ع مص ) به رفتار رسیم رفتن شتر. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || به سپل خود نشان بر زمین گذاشتن شتر. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). نشان گذاشتن بر زمین. ( از اقرب الموارد ). نشان گذاشتن بر زمین از سختی راه رفتن. ( از متن اللغة ).
رسیم. [ رَ ] ( اِخ ) نام صحابیی هجری عبدی. ( منتهی الارب ). صحابی هجری عبدی است از بنی عبدالقیس. ( از تاج العروس ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید