رسیس

لغت نامه دهخدا

رسیس. [ رَ ] ( ع ص ) ثابت و استوار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چیز ثابت. ( از دهار ) ( از اقرب الموارد ). || مرد زیرک خردمند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) خبری که به صحت نرسیده باشد. || اول دوستی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || اول تب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آغاز تب. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

ثابت و استوار یا مرد زیرک خردمند یا اول دوستی یا اول تب .

فرهنگ عمید

۱. ثابت و استوار.
۲. خبری که درستی آن ثابت نشده باشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس