بلوغ، رسیده شدن
مترادف ها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
رسیده شدن ؛ رسیدن. کامل شدن. بالغ شدن. نضج. پختن :
دریغ فر جوانی و عز وای دریغ
عزیز بودم ازین پیش همچنان سپریغ
به ناز باز همی پرورد ورا دهقان
چو شد رسیده نبودش ز تیغ تیز گریغ .
شهید بلخی.
دریغ فر جوانی و عز وای دریغ
عزیز بودم ازین پیش همچنان سپریغ
به ناز باز همی پرورد ورا دهقان
چو شد رسیده نبودش ز تیغ تیز گریغ .
شهید بلخی.
۱ ) رسیده شدن
انگورها زیر آفتاب رسیده تر می شدند.
۲ ) پخته شدن،
۳ ) موقر شدن