رسیدن خمیر ؛ ( شراب ، باده ) ؛ ورآمدن آن. مخمر شدن. پختن آن. تخمیر. ( یادداشت مؤلف ) : بگیرند تخم شلغم و. . . همه را بکوبند و در صره ای بندند و چون شراب رسیده شود صره از وی بردارند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) .
... [مشاهده متن کامل]
تا رسیدن باده را با غم مدارا لازمست
ورنه بیزار از تن خاکیست افلاطون ما.
صائب تبریزی ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
تا رسیدن باده را با غم مدارا لازمست
ورنه بیزار از تن خاکیست افلاطون ما.
صائب تبریزی ( از آنندراج ) .