رسوبی. [ رُ ] ( ص نسبی ) دُرد. منسوب به رسوب. ( ناظم الاطباء ). ته نشسته. ( لغات فرهنگستان ). || منسوب به رسوب : اراضی رسوبی. ( یادداشت مؤلف ).
alluvial (صفت)رسوبی، ابرفتی، مربوط به رسوب وته نشینsedimentary (صفت)رسوبی، درده، ته نشستهresidual (صفت)رسوبی، باقی مانده، پس ماندهresiduary (صفت)رسوبی، باقی مانده، مانده، موصی له، وارث طبقه دوم