رسوا گشتن. [ رُس ْ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) رسوا گردیدن. رسوا شدن. مفتضح گشتن : بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم سگ کویت به فغان آمد و رسوا گشتم.محتشم کاشانی ( از ارمغان آصفی ).و رجوع به رسوا شدن و رسوا گردیدن شود.