رسن پیچ. [ رَ سَم ْ ] ( ن مف مرکب ) صفت مفعولی از رسن پیچیدن. طناب پیچ. طناب پیچیده. پیچیده به رسن. || ( نف مرکب ) نعت فاعلی از رسن پیچیدن. که رسن بپیچد. || ( اِ مرکب ) چرخی که ریسمان دلو بر آن پیچد، و این در هندوستان نیز بود. احسنی خوانساری در تعریف حمام گوید : رسن پیچی از دلو آن چرخ اخضر نگون عکسی از جام آن مهر تابان.
( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
صفت مفعولی از رسن پیچیدن یا چرخی که ریسمان دلو بر آن پیچد .