سر از چنبر تو ببردند لیکن
رسن وار سرْشان درآید به چنبر.
امیرمعزی.
بپیچید آه من در بر چو زآتش چنبری وآنگه رسن وار آتشین چنبر گره گیرد ز پیچانی.
خاقانی.
سرآغوش و گیسوی عنبرفشان رسن وار در عطف دامن کشان.
نظامی.
به گیسوی رسن وار از پس پشت چو افعی هرکه را می دید می کشت.
نظامی.