رسم گذاشتن

لغت نامه دهخدا

رسم گذاشتن. [ رَ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) رسم نهادن. سنت جدید گذاشتن. مرسوم کردن. نشان نهادن. متداول کردن. قانون و قاعده کردن :
بردیم داغ شوق تو بر سینه یادگار
رفتیم و رسم عشق به عالم گذاشتیم.
ثنای مشهدی.
در جستجوی یار دلازار کس نبود
این رسم تازه را بجهان ما گذاشتیم.
رهی معیّری.
و رجوع به رسم نهادن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس