رسم شکستن

لغت نامه دهخدا

رسم شکستن. [ رَ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) قاعده و قانونی را بر هم زدن. آیینی را برانداختن. متروک ساختن عادت و امر معمول : اگر بشکنم این بیعت را... یا بشکنم رسمی از رسمهای آن... ایمان به قرآن نیاورده ام. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317 ).
سر دو چشم تو گردم که گاه لطف نگه
چو جود شاه جهان رسم انتظار شکست.
ثنای مشهدی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

قاعده و قانونی را بر هم زدن آیینی را برانداختن .

پیشنهاد کاربران

بپرس