رسم ِ دار؛ نشانه خانه ای که با زمین هموار شده باشد ج ، رسوم. ( یادداشت مؤلف ) . || نشان ناپیدا. ج ، اَرْسُم ، رُسوم. || چیزی که بدان دینار را جلا دهند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب )
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
. || نوشته. || چوب گنده ای که بدان انبار را مهر کنند. تمغا. ( ناظم الاطباء ) . دَج ( در تداول قزوین و آذربایجان ) . تمغا، و آن چوبیست گنده که بدان انبارها را مهر کنند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) . جوالیقی در شرح کلمه �روسم � گوید: فارسی و معرب است و. . . و آن رسم است که بدان مهر کرده میشود. ( از المعرب جوالیقی ص 160 ) . || داغ و نشان. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) . || به آنچه در مقابل حقیقت قرار دارد اطلاق شود. شاعری گفته است : �اری ودکم رسماً و ودی حقیقة�، و آن مولد است. ( از اقرب الموارد ) .