رسف. [ رَ ] ( ع مص ) رَسَفان. رفتن به رفتار پای بند بر پای. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). از آن است حدیث حدیبیة: فجاء ابوجندل یرسف فی قیوده ؛ ای یتحامل برجله مع القید. ( منتهی الارب ). رفتن با بند. ( تاج المصادر بیهقی ). وابند رفتن. ( مصادر اللغه زوزنی ). و رجوع به رسفان شود.