رستم برف

لغت نامه دهخدا

رستم برف. [ رُ ت َ ب َ ] ( اِ مرکب ) از برف صورت پهلوانی سازند که پرهیبت باشد. ( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ). پهلوان برفی. کنایت از چیزی بظاهر مهم و در باطن پوچ و بی ارزش. || برف بی اندازه زیاد. ( ناظم الاطباء ). || مردم سهمناک و بدهیأت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

از برف صورت پهلوانی سازند که پر هیبت باشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس