رستخیز کردن. [ رَ ت َ / رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فریاد و داد کردن. هنگامه کردن : همی بود زینگونه او اشک ریزهمی کرد بر خویشتن رستخیز.شمسی ( یوسف و زلیخا ).و رجوع به رستخیز برآوردن و رستخیز برانگیختن و رستخیز شود.