رستاخیز کردن. [ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بمجاز، فریاد کردن : دشمنان را به حال خود بگذارتا قیامت کنند رستاخیز.سعدی.و رجوع به رستاخیزشود.
resurrection (اسم)قیام، احیا، رستاخیز کردن، رستاخیز، قیام عیسی از مردگانresurrect (فعل)زنده کردن، احیا کردن، رستاخیز کردن