رزیت
لغت نامه دهخدا
رزیة. [ رَ زی ی َ ] ( ع اِ ) رزیت. مصیبت. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). مصیبت. ج ، رَزایا. ( مهذب الاسماء ) : و یقابل مؤلم الرزیةبما اسبغ اﷲ تعالی علیه من الصبر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299 ). || کمی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || عیب. ج ، رَزایا. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
مصیبت بزرگ
یا بعضی ها اعتقاد دارن به معنی مصیبتی که باعث از دست رفتن جان کسی میشه
تو زیارت عاشورا هم هست و نقل هست حسین ( ع ) زمانی که شمر درحال بریدن سرش بود این جمله رو تکرار میکرد
الحمد لله علی عظیم رزیتی
ستایش مخصوص خداست بر بزرگی مصیبتی که بر من وارد شده
یا بعضی ها اعتقاد دارن به معنی مصیبتی که باعث از دست رفتن جان کسی میشه
تو زیارت عاشورا هم هست و نقل هست حسین ( ع ) زمانی که شمر درحال بریدن سرش بود این جمله رو تکرار میکرد
الحمد لله علی عظیم رزیتی
ستایش مخصوص خداست بر بزرگی مصیبتی که بر من وارد شده