رزون

لغت نامه دهخدا

رزون. [ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ رَزْن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ رَزْن ، به معنی جای بلند هموار که آب ایستد بر وی. ( آنندراج ). رجوع به رَزْن شود.

رزون. [ رَزْ زو ] ( اِخ ) ( به معنی بزرگ و امیر ) رزون بن الیداع است که از نزد هدد عزر فرار کرد و چند تن از جنگجویان را با خود همداستان نمود و در حوالی دمشق جنگ درپیوست و تخت سلطنت را متصرف گشت. وی در سراسر روزگار زندگانی خود دشمن آل اسرائیل می بود. ( از قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

بمعنی بزرگ و امیر

پیشنهاد کاربران

بپرس