رزوح. [ رُ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَزاح و رِزاح. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مصادر مزبور شود. افتادن از ماندگی و لاغری و لاغر گردیدن ناقه. ( منتهی الارب ). مانده شدن شتر از نزاری. ( تاج المصادر بیهقی ). سخت لاغر شدن ستور و بماندن. ( مصادر اللغه زوزنی چ بینش ص 223 ).