رزمگاه ساختن

پیشنهاد کاربران

روان ساختن ؛ جاری کردن :
بدو گفت کای پیر برگشته بخت
چرا سیر گشتی تو از تاج و تخت
که رزم مرا کرده ای آرزوی
روان سازم از خونت ایدر بجوی.
فردوسی.
رزمگاه ساختن ؛ جنگ براه انداختن :
که گویند کز بهر تخت و کلاه
چرا ساخت طلحند گو رزمگاه.
فردوسی.