رزم یوش

لغت نامه دهخدا

رزم یوش. [ رَ ] ( نف مرکب ) رزم یوز. جنگاور. ( فرهنگ فارسی معین ). جنگجوی. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). به معنی جنگجو آمده. ( فرهنگ لغات شاهنامه ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
نه پیدا بد از خون تن رزم یوش
که پولادپوش است یا لعل پوش.
اسدی.
زره پوش در صف شدی رزم یوش
برون آمدی باز مصقول پوش.
نظامی ( از انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) جنگجوی جنگاور .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) جنگجوی .

فرهنگ عمید

رزم یوز، رزم توز، رزم جو، جنگ جو، جنگی: نه پیدا بُد از خون تن رزم یوش / که پولاد پوش است یا لعل پوش (اسدی: لغت نامه: رزم یوش ).

پیشنهاد کاربران

بپرس