رزم ازما
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(ی ) ( ~. )(ص فا. )۱ - پهلوانی که در رزم هنرمند باشد. ۲ - فرماندهی که مقدمات جنگ را آماده سازد.
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
کارزارافتاده ؛ کنایه از کسی که جنگها را بسیار تجربه کرده باشد. ( آنندراج ) :
مستمندی دردمندی خسته ای
کار زاری کارزار افتاده ای.
میرخسرو ( ازآنندراج ) .
مستمندی دردمندی خسته ای
کار زاری کارزار افتاده ای.
میرخسرو ( ازآنندراج ) .