رزد

لغت نامه دهخدا

رزد. [ رَ] ( ص ) رژد. شکم پرست و پرخور و شکم خواره. ( از ناظم الاطباء ). پرخور و شکم خوار را گویند. ( آنندراج ) ( برهان ). شکم خوار. ( انجمن آرا ).بسیارخواره را گویند. ( فرهنگ سروری ). شکم باره. ( یادداشت مؤلف ). اکول و بسیارخوار. ( از شعوری ج 2 ص 4 ). ورجوع به رژد شود. || ( اِ ) بسیارخواری. ( فرهنگ رشیدی ) :
ز دیدار خیزد همه آرزو
ز چشم است گویند رزد گلو.
ابوشکور بلخی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بسیار خوار پر خور اکول . ۲ - حریص .
شکم پرست و پرخور و شکم خواره پرخور و شکم خوار را گویند .

فرهنگ معین

(رَ ) نک رژد.

فرهنگ عمید

= رژد

پیشنهاد کاربران

بپرس