رزاسس

لغت نامه دهخدا

رزاسس. [رُ س ِ ] ( اِخ ) رزاس. برادر سپیتربات داماد داریوش که والی ولایت ینیانی بود ودر جنگ ایران و یونان بدست خود اسکندر کشته شد. رزاس برادر وی بلافاصله به اسکندر حمله کرد و چنان ضربتی بر فرق اسکندر نواخت که کلاه اسکندر پرید و دستش زخمی شد. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1252 و 1255 شود.

پیشنهاد کاربران

نام دلاور ایرانی. Rozas گل رزاس گلی مورد احترام و تقدس مردم پارت سمبل الهه ی باران برکت و رویش و بهار و آبادانی! گل رزاس همچو گل هوما گل سومای هندیان !نام گل صوفی اسلام است. ( از دیدگاه دکتر شریعتی )

بپرس