رذوم

لغت نامه دهخدا

رذوم. [ رَ ] ( ع ص ) سائل و روان از هر چیزی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || عَظْم رذوم ؛ استخوان که مغز آن روان باشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). استخوان که مغز و چربش آن جاری و روان باشد. ج ، رُذُم ، رَذَم. ( از اقرب الموارد ). || جَفْنة رذوم ؛ کاسه پر که آب و مانند آن از سرش بیرون آید. ج ، رُذُم ، رَذَم. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). کاسه پر که مایع از کنار آن بیرون ریزد. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس