ردگونه

لغت نامه دهخدا

ردگونه. [ رُ دُ گ ُ ن ِ ] ( اِخ ) نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی و زن اُرُنْت. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1158 و 1154 و ج 3 ص 2230 شود.

پیشنهاد کاربران

چنین می نماید که بخش نخست آن رد، همان رد به کسر ر در زبان انگلیسی امروز است که رنگ سرخ را می نماید و بخش دوم آن گونه که دو چمار ( معنا ) می تواند داشته باشد. یکی گونه ای که در رخسار است و دیگری گونه در
...
[مشاهده متن کامل]
بیان نوع، قسم، جور. پس ردگونه دو چم ( معنی ) می تواند داشته باشد یکی سرخگونه که بیان سرخی گونه در رخسار است و دیگری سرخگون که می تواند بیانی برای سرخی پوست یا موی یک شخص باشد.

بپرس