ردن
لغت نامه دهخدا
ردن. [ رَ ] ( ع مص ) دود کردن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || برهم نهادن کالا. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). بر یکدیگر نهادن رخت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || برهم تافتن.( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( فعل آن از ضرب و نصر ) ( ناظم الاطباء ). رشتن زن بر دوک. ( از اقرب الموارد ).
ردن. [ رَ دَ ] ( ع اِ ) تنکی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || پوست که با بچه بیرون آید در وقت زادن. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). پوست تنک که در وی شتربچه وقت زادن و بیرون آمدن از رحم درکشیده شده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || خز. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). || ریسمان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
ردن. [ رَ دَ ] ( ع مص ) پراگرفتن و درکشیده شدن پوست بر اندام. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). درکشیده شدن و منقبض شدن پوست. ( از اقرب الموارد ). ترنجیدن پوست بر اندام. چروکیدن و چروکیده شدن.
ردن. [ رُ ] ( ع اِ ) تریز و بن آستین. ج ، اَردان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سر آستین. ( دهار ). بن آستین و عرب طلا و نقره خود را در آن می گذارند. حریری گفته : «اذا ثقل ردنی خف علی َّ ان اکفل ابنی ». ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) نرم و لغزان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) بن آستین و تریز جمع اردان.
پراگرفتن و در کشیده شدن پوست بر اندام
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
ردن ( به فرانسوی: Réding ) یک کمون در فرانسه است که در Canton of Sarrebourg واقع شده است. [ ۱]
ردن ۱۱٫۶۱ کیلومترمربع مساحت و ۲٬۳۳۷ نفر جمعیت دارد و ۲۶۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفردن ۱۱٫۶۱ کیلومترمربع مساحت و ۲٬۳۳۷ نفر جمعیت دارد و ۲۶۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
wiki: ردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید