ردغه
لغت نامه دهخدا
ردغة. [ رَ غ َ ] ( ع اِ ) رَدَغة. آب و گِل تنک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گِل تنک.ج ، رَدغ ، رِداغ. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). || گلزار سخت. ج ، رَدَغ ، رَدْغ. جج ، رِداغ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || زردابه دوزخیان. ( آنندراج ).
- ردغةالخبال ؛ زردابه دوزخیان است. حدیث : من قال فی مؤمن ما لیس فیه وقفه اﷲ فی ردغةالخبال ، حتی یخرج مما قال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، رَدَغ ، رَدَغات. ( المنجد ). عصاره اهل آتش. ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید