ردکرده. [ رَ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) وازده. ( یادداشت مؤلف ). مردود. رانده. دورشده. مطرود : فقر کآن افکنده خلق است من برداشتم زال کآن ردکرده سام است من می پرورم.خاقانی.