ردشده. [رَ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) رانده شده. ( یادداشت مؤلف ). مطرود. دورگردیده شده. دورداشته شده : بر محک رغبتم بیش مزن بهر آنک رده شده عالمم قلب همه دستها.خاقانی.
ردزده . [ رَ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مردود. ( آنندراج ) : کسی که ردزده ٔ تست روز حشر او راشفاعت همه پیغمبران ندارد سود. بدر چاچی ( از آنندراج ) .+ عکس و لینک