رخش روان کردن

پیشنهاد کاربران

رخش روان کردن ؛ اسب دواندن به جایی. با اسب رهسپار شدن. روی کردن به سویی با اسب. اسب را به جایی به حرکت داشتن :
بسوی بیابان روان کرد رخش
سپه را ز مال و خورش داد بخش.
نظامی.
به رستم رکابی روان کرده رخش
هم اورنگ پیرای و هم تاجبخش.
نظامی.
به رزم الانی روان کرد رخش.
نظامی.

بپرس