رختن

لغت نامه دهخدا

رختن. [ رِ ت َ ] ( مص ) مخفف ریختن :
از دهان تو همی آید غساک
پیر گشتی موی رختت از هباک.
طیان.
و رجوع به ریختن شود.

فرهنگ فارسی

مخفف ریختن

پیشنهاد کاربران

رَختَن کارواژه ای است با بُنِ کنونیِ {رَنج} به چَمِ {رنجیدن}.
کارواژه هایی که به نِشانه یِ { - ختَن} پایان میابند، سپس بُنِ کنونیِ شان به { - نج} و یا { - نگ} پایان میاید ( سری بزنید به دیدگاهِ ارزشمندِ کاربرِ گرامیِ /فرتاش/ زیرِ واژه یِ {ختن} )
...
[مشاهده متن کامل]

این نِشانه یِ { - ختَن} بسیار کاربردی است.
بِدرود!

رَختن ریختِ نژادهٔ فعل رنجیدن است به معنای زخمی شدن، آسیب دیدن، مجروح گشتن.
نمونه هایی از این کهن ریخت ها در پارسی به کار رفته.
سختن: سنجیدن/آهختن: آهنجیدن/فرهختن:فرهنجیدن.
رَخته که در شاهنامه معنای مجروح و زخمی را می دهد از همین فعل است و ریختِ کهن تر رنجیده است.
در زبان لری بختیاری به معنی
ریختن

بپرس