رخت و پخت

/raxtopaxt/

معنی انگلیسی:
duds, (old) clothes

لغت نامه دهخدا

رخت و پخت. [ رَ ت ُ پ َ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) رخت و بخت. پوشاک. کالای زندگی از پوشیدنی :
برده از آن سوی عدم رخت و پخت
مانده از این سوی جهان خان و مان.
خاقانی.
وقت است کز فراق تو و سوز اندرون
آتش درافکنم بهمه رخت و پخت خویش.
حافظ.
گر موج خیز حادثه سر بر فلک کشد
عارف به آب تر نکند رخت و پخت خویش.
حافظ.
و رجوع به رخت و بخت و دیوان حافظ چ قزوینی ذیل ص 197 و دیوان خاقانی چ سجادی ص 1041 تعلیقات و شمس اللغات شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پوشاک لباس . ۲ - اثاثه متاع .

پیشنهاد کاربران

در متون گذشته به معنای آدم مشنگ و خل به کار میرفته است. اما بشنوید ازدلیل تغییر معنای این عبارت در مرور زمان: یک آدم خل مشغول شستن لباسهایش بود؛ناگهان همسایه اش او را دید و با این لفظ شریفه خطابش کرد (
...
[مشاهده متن کامل]
هی رخت و پخت ) فرد خل گمان برد وی مشغول صحبت با لباسها است از این رو، در کوچه و خیابان هرکس را میدید میگفت: ( رخت و پختت افتضاح است ) بدین ترتیب با جا افتادن این معنی، امروزه رخت و پخت در معنای لباس بکار میرود.

بپرس