رخت برچیدن. [ رَ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) کوچ کردن و رحلت نمودن. ( ناظم الاطباء ). || برگرفتن و جمع کردن کالا و متاع به عزم رفتن و ترک محل گفتن : رخت برچید ز سودای من آن عشوه فروش سر بازار دگر می طلبد دانستم.
کمال خجندی.
فرهنگ فارسی
کوچ کردن و رحلت نمودن یا بر گرفتن و جمع کردن کالا و متاع بعزم رفتن و ترک محل گفتن .