رخامه

لغت نامه دهخدا

( رخامة ) رخامة. [ رَ م َ ] ( ع مص ) نرم و سهل گردیدن کلام. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). نرم و باریک شدن آواز. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر اللغة زوزنی ). || نرم و آسان گوی شدن کسی. ( ناظم الاطباء ). نرم و آسان گوی شدن جاریه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

رخامة. [ رُ م َ ] ( ع اِ ) یک نوع گیاهی. ( ناظم الاطباء ). گیاهی است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || قطعه ای از رخام. ( از المنجد ). || یک نوع صفحه ای که در روی آن ساعات ظهر را مشخص کرده اند و دایره هندی گویند. ( ناظم الاطباء ). نام آلتی از آلات ساعات. ( مفاتیح العلوم ).

رخامة. [رِ م َ ] ( ع اِ ) سنگ وزین و سنگین. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سنگ وزین و سنگین

پیشنهاد کاربران

بپرس