رخ گیره

لغت نامه دهخدا

رخ گیره. [ رَ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) به معنی رخ فروز است که دستینه باشد که آنرا چهارتو مانند ریسمان تابیده باشند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). دست اورنجی که چهارتو تافته باشند و پیچیده نیز گفته اند. ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( رشیدی ). دست ابرنجنی که پیچیده نیز گویند و برخی بی بضاعتان از نقره هم می سازند. ( از شعوری ج 2 ص 26 ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه چهره خویش نماید . ۲ - ( اسم ) روز هفتم از ماههای ملکی . ۳ - ( اسم ) دستینهای که آنرا چهار تو مانند ریسمانی تابیده باشند .
بمعنی رخ فروز است که دستینه باشد که آنرا چهار تو مانند ریسمان تابیده باشند .

پیشنهاد کاربران

بپرس