رخ اوردن

لغت نامه دهخدا

( رخ آوردن ) رخ آوردن. [ رُوَ دَ ] ( مص مرکب ) یا رخ آوردن به. آمدن بسوی چیزی یا کسی و رفتن بسوی چیزی یا کسی. ( ناظم الاطباء ). روی آوردن. رو کردن. عزیمت کردن. عازم شدن :
تبه گردد این پند و اندرز من
به ویرانی آرد رخ این مرز من.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( رخ آوردن ) آمدن بسوی چیزی یا کسی و رفتن بسوی چیزی یا کسی .

پیشنهاد کاربران

بپرس