رحوم
لغت نامه دهخدا
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) یکی از کسانی که با زروبابل مراجعت نمودند. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) قاضی که نامه ای به ارتخشتای پادشاه نوشت که کار تعمیر دیوارها و هیکل اورشلیم را در تأخیر اندازد. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) لاوی که در مرمت حصار اورشلیم کمک کرد. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) یکی از آنان که عهدنامه را مهر کردند. ( از قاموس کتاب مقدس ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید